در این شماره هم در خدمت جناب دکتر الاغ خر نژاد، فوق تخصص «غیره و ذلک» هستیم. با این سئوال آغاز میکنم: جناب دکتر، چرا وضع یمن این جوری شد؟ اینها که تا دیروز ائتلاف متحد عربی بودند، حالا ضد هم میجنگند؟
دکتر: مال اینه که آدم هستید! کار شما آدمها همین جوریه؟
پرسشگر: چقدر شما به ما سرکوفت میزنین! خب به هر حال، از بدبختی، آدم شدیم. به نظر شما چرا این طوری شد؟
دکتر: شما آدمها، تا چیزی را میبینید، زود میخواهید به آن برسید. زود میخواهید پیروز بشوید. انگار که همه چیز باید زود و هر چه سریعتر و حتی کامل به دست شما برسد. مثلا در یمن، سعودیها تا ائتلاف عربی را تشکیل دادند، تصور کردند کار همین یکی دو روز آینده است که بهش برسند. اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ از یک طرف، حوثیها محکم در برابرشون ایستادند و جنگ را به داخل عربستان رساندند، از طرف دیگر، وقتی اماراتی دیدند با نقشۀ سعودیها به جایی نمیرسند، تصمیم گرفتند که در همین یمن جنوبی که حضور دارند، تشکیلات خودشان را بر پا کنند. انگار یمنیها آمدهاند خودشان را تسلیمشان کنند. حالا هم زمینۀ جنگ داخلی آیندۀ یمن جنوبی فراهم میشود. یعنی از یک طرف، هواداران دولت قبلی و از طرف دیگر، جداییخواهان، در برابر هم صف میکشند و کافی است جرقهای بجهد تا جهنمی میانشان بر پا شود. حالا تکلیف امارات متحده و عربستان چیه؟
پرسشگر: مجبورند یا خودشان را کنار بکشند و یا در برابر هم صف بکشند… حوثیها هم در همان سرزمین آبا و اجدادیشان دولت خودشان را درست میکنند. ایران اولین کشوری بود که به رسمیت شناخت و سفارتخانه را هم در تهران تحویل گرفتند.
دکتر: میبینی؟ همین اتفاق در سوریه هم افتاد. فقط دلبر را دیدند، اما کدو را ندیدند.
پرسشگر: بله، بله! متوجه منظورتون شدم. جناب دکتر، به نظر شما باید چکار میکردند؟
دکتر: باید آدمیت را کنار میگذاشتند و کمی عاقلانه فکر میکردند. اگر به جای ریختن اسلحه و مهمات و آتشبازی در سوریه و بعدا عراق و یمن، همین پول را به شکل سرمایهگذاری انبوه در این کشورها، هزینه میکردند و کلی هتل و کارخانه و اشتغال ایجاد میکردند، بعد از چند سال، کافی بود تهدید کنند که این کار اگر نشه، ما سرمایههامون را بیرون میکشیم. به همین سادگی، همه به دست و پاشون میافتادن. به تدریج با پولهاشون همۀ سیاستمداران و نظامیان را میخریدند و حاکمان واقعی میشدند.
پرسشگر: بین دولتهای پاکستان و افغانستان هم مذاکره شده و میگویند میخواهند مشکلاتشان را حل کنند!
دکتر: خب! بروند حل کنند؟ پاکستان، سران طالبان را تحویل دولت افغانستان بدهند و آشتی کنند.
خب! من فکر نمیکنم که پاکستان زیر بار این کار بره!
دکتر: میبینی؟ شما آدمها همین طوری هستید… وقتی امکان حل مشکلی نیست، وانمود میکنید که میخواهید مشکل را حل کنید. کلی هم شلوغ میکنید و خرج اضافی و الکی و در نهایت، پس از مدتی همه چیز به جای خودش بر میگردد. طالبان، شمشیر دولت پاکستات است. همین طالبان، در نبرد با هندوستان به شکل دیگری استفاده میشود. برای ایران هم عامل تهدید است که پاکستان گاهی از آن استفاده میکند. حالا با یک اسم دیگر! مثلا جندالله! خب، حالا شما به پاکستان میگویی خلع سلاح شو؟ آیا این سلاح را روی زمین میاندازد؟ یعنی شما اینقدر آدمید؟
پرسشگر: ترا خدا جناب دکتر الاغ، من یکی را جزو آدمها حساب نکنید. شما یعنی میگویید که مذاکرات پاکستان و افغانستان همهاش الکی است؟
دکتر: نه البته که الکی نیست. یا برای آرام کردن اوضاع است و یا برای وارد کردن طالبها داخل حکومت افغانستان تا در آنجا به شکل سربازان و عاملان نفوذی پاکستان خدمت کنند. یعنی شما اینقدر سادهاید؟ چیزی را که من خر میفهمم، شما که مدعی هستید اشرف مخلوقات هستید، نمیفهمید؟ راستی کی گفته شما اشرف مخلوقاتید. از نظر من که ارذل مخلوقاتید.
پرسشگر: جناب دکتر الاغ، هندوستان هم وضعیت خودمختاری کشمیر را تغییر داده و اعلام کرده که کشمیر را به هند ملحق کرده… چرا شما دارین میخندین؟ این خیلی خندهداره؟
دکتر: نه، خندهدار نیست. من هم بیجهت دارم میخندم. مثلا تا حالا کشمیر جزو کجا بود؟
پرسشگر: خب به ظاهر اقلا خودمختار بود…
دکتر: ها! آفرین! به ظاهر… شما آدمها همین جوری هستید. چیزی را به ظاهر قبول میکنید که در باطن چیز دیگری است. میگویید مهربانید، اما فقط به ظاهر! در باطن موجودات بیرحمِ جانور و حتی آدم کش… به ظاهرا به اخلاق احترام میگذارید، اما در باطن، اولین چیزی که زیر پا میگذارید، همین اخلاق است. پاکستان هم در ظاهر وانمود میکند خیلی برای سرنوشت کشمیر اهمیت قائل است، اما در باطن چی؟ از خدا میخواهد مشکل کشمیر حل شود و از این همه بحران نجات پیدا کند. کشمیر حالا بهانۀ خوبی است، هم برای پاکستان و هم برای هندوستان… دو کشور فقیر و مستمند و بیچیز با مردم بیچارهای که هر روز تحریک میشوند تا ضد هم شعار بدهند و اگر لازم شد، همدیگر را بکشند. همین هفته گذشته، مادرانِ هشت جوان، پنج هندی و سه پاکستانی، عزادار شدند تا سیاستمداران زندگی کنند و ثروتهای خود را چند برابر کنند..!
پرسشگر: راستی شنیدید که دونالد ترامپ، خواستار خرید جزیرۀ گریلند شده؟ بزرگترین جزیرۀ دنیا… بعد هم که دانمارک گفته، زیر بار این درخواست نمیرود، سفر خودش را عقب انداخته… شما باز هم که دارید قاه قاه میخندید!
دکتر: نخندم؟ شما آدمها اشرف مخلوقات نیستید، شما احمق المخلوقات هستید. یعنی خیال میکنی، رئیسجمهوری آمریکا، اینقدر ابله است که به کشور کوچکی پیشنهاد کند، بخش اعظم قلمرو خودش را به او بفروشد و حالا هم از شنیدن جواب منفی ناراحت شده؟ واقعا چنین خیالی کردید؟ واقعیت میدانی چیست؟ او فقط یک خیال کرده و آن هم خیلی درست است. این که با یک مشت آدم ابله و سادهلوح سر و کار دارد و بعد از شنیدن این درخواست ترامپ عاشقش میشوند و در انتخابات ریاست جمهوری به او رای میدهند. اگر مردم آمریکا، سادهلوح و ابله نبودند، با دیدن این حرکت ترامپ و به دلیل این که او آنها را ابله حساب کرده، باید از او متنفر میشدند.
آن هم با تمام وجود! اما در عوض باور کردهاند که او میخواهد قلمرو آمریکا را به شمال اقیانوس آرام و در چند قدمی قارۀ اروپا گسترش دهد. خیال کردهاند که حالا همان دویست سال پیش است و چون در کتابهای درسی برایشان نوشتهاند که آمریکا، الاسکا و تگزاس را با محبت تمام از صاحبشان خریدهاند و حتی سرخپوستان، با گرفتن پول، زمینهایشان را به سفیدپوستان فروختهاند، حالا هم ترامپ میخواهد همان کار اجدادش را تکرار کند. در آمریکا، دربارۀ کشتار ۱۵ میلیون سرخپوست، اسناد و کتاب کافی هست، اما مردم دوست دارند، دروغ بشنوند و دروغ را باور کنند.
پرسشگر: جناب دکتر الاغ خر نژاد از راهنماییهای شما بیاندازه استفاده کردم. امیدوارم در شمارۀ بعد، باز هم در خدمتتان باشیم.