• مصاحبه‌گر: دکتر سلام! دکتر سلام..! کجایی..؟
  • دکتر: مگه چی شده..؟
  • مصاحبه‌گر: اردوغان پیروز شد و دوباره شد رئیس‌جمهوری ترکیه..!
  • دکتر: همیشه گفتم آخرش، یه جفتک اساسی می‌خوابونم توو صورتت، عملا این چهره را برات جوری عوض می‌کنم که اصلا عمل زیبایی نخواد…
  • مصاحبه‌گر: عه..! استاد..! واسه چی آخه..؟
  • دکتر: واسه چی و زهر مار، یونجه آوردی؟
  • مصاحبه‌گر: بله استاد..! یونجه که اصلا شتیل شماست. زیرزبونیه لامصب! تحویل طویله ندم، عمرا شما دهن باز کنی…
  • دکتر: خو برو رد کارت!
  • مصاحبه‌گر: عه..! واسه رضای خدا که یونجه نیاوردم.
  • دکتر: لابد واسه خاطر اردوغان آوردی؟
  • مصاحبه‌گر: خو بعله استاد..! گفته بودن دیگه شیکست می‌خوره…
  • دکتر: کی گفته؟ هر کی گفته از این پس، واسه اون یونجه ببر..!
  • مصاحبه‌گر: خب استاد، همیشه حرف‌های شما درست در می‌آد.
  • دکتر: چون بنده آدمیزاد نیستم. با اون همه دراز و کوتاه که دور اردوغان ریختن عمرا شیکست بخوره…
  • مصاحبه‌گر: پس زلزله چی؟
  • دکتر: فک کن، شابدولزیم زلزله بیاد، مردم اون جا، دیگه به رئیسی رای نمی‌دن؟
  • مصاحبه‌گر: ها راست می‌گی…
  • دکتر: کاسه‌تو بیار ماست بگیر..! تازه چند ماهه زلزله اومده، این هم شیلنک خزانه را ول کرده اون جا…
  • مصاحبه‌گر: یعنی کم و کسر نمی‌آره؟
  • دکتر: عزیزم! عجقم..! اون هم مثل تو آدمه… اگه مثل ما خرها سرش را می‌نداخت پایین و یونجشو می‌خورد، وقت فک کردن داشت. اما شما آدمیزادها، همیشه از هول حلیم توو دیگ می‌افتین.
  • مصاحبه‌گر: به نظر شما، باید چه کار می‌کرد؟
  • دکتر: همون کاری که تو بیایی این جا بدون آوردن یونجه، از من سئوال سیاسی بپرسی…
  • مصاحبه‌گر: یا ابوالفرز… یعنی باید در می‌رفت؟
  • دکتر: در رفتن را گذاشتن واسه یه همچی موقعی… یه آدم دیگه‌ای از راه رسیده که حاضره همه گنده‌کاری‌هات را به عهده بگیره. چرا ول نمی‌کنی، یه مدتی گرفتار بشه و تو هم چند سال بعد، مثل قدیس با خواهش و تمنا برگردی؟
  • مصاحبه‌گر: فک می‌کنین که اردوغان یه همچی آدمی باشه؟
  • دکتر: تو همچی آدمی را اصلا تا حالا پیدا کردی؟ همۀ آدم‌ها همین جوری هستن.
  • مصاحبه‌گر: عاقبت اردوغان را چطوری می‌بینی؟
  • دکتر: والله، اگه یکی از خودش آدم‌تر پیدا نشه که طبق معمول جورکشش بشه، وضعش همچی تعریفی‌ نداره…
  • مصاحبه‌گر: منظورتون اینه که یکی از خودش خرتر..!
  • دکتر: من از تو خرترم؟ حالا کدوم یک ابله‌تریم؟
  • مصاحبه‌گر: اصلا ول کنین! فک کنم یه متلکی به جمهوری اسلامی زدین دیگه؟
  • دکتر: من حوصلۀ اینو ندارم که از این طویله برم، به طویلۀ وزارت اطلاعات… ما را درگیر نکن!
  • مصاحبه‌گر: نه! می‌خوام منظورتون رو دقیقا بدونم؟
  • دکتر: منظورم دقیقا اینه که اگه درهای تجارت ایران و عراق و سوریه و غیره، در برابر جنس‌های ترکی باز نشه و بعضیا محموله‌های طلای مملکتشونو روانۀ ترکیه نکنن… اردوغان نمی‌تونه با تکیه بر توانایی‌های ترکیه، اقتصاد «مرد بیمار اروپا» را بهتر کنه. همۀ امیدش به حماقت‌های دیگرانه.
  • مصاحبه‌گر: پس حالا چی کار می‌کنه؟
  • دکتر: ماسک انقلابی به چهره می‌زنه  و سعی می‌کنه وانمود کنه که خیلی فکر مردم منطقه است. در ضمن، با سوریه و ایران مهربون‌تر می‌شه. اما همۀ امیدش به ادامۀ تحریم‌هاست. بدون تحریم ایران و در درجۀ بعد، سوریه، اقتصاد ترکیه ول معطله…
  • مصاحبه‌گر: استاد واقعا لطف کردین! تا شمارۀ بعد شما و خوانندگان را به خدای منان می‌سپارم.
  • دکتر: بسپار..!  

شاید این را هم بپسندید