سلام نتانی عزیزم! شنیدم که درگیر جنگ بزرگی شدی و به شدت به کمک نیاز داری. واسه خاطر همین ناوگان بزرگی را به کمکت فرستادم.
ظاهرا بمب اتمی که روی هیروشیما و ناکازاکی انداختیم، جنگ دوم جهانی را فیصله نداده و ژاپنیها هنوز دارن در جزیرۀ کوچیک کازه استریپ مقاومت میکنند. البته خود ژاپنیها بهش میگن غزه. خواستم برای استالین نامه بفرستم که از شمال به جزیره حمله کنه، اما این جا روی کاغذ برام نوشتن که شما و کلی از یهودیها در کنار کازه استریپ در معرض حملات شدیدی قرار دارین و نباید پای روسها را به اون جا باز کرد. کاملا درسته! مکنامارای عزیز، تو میدونی که من با این کمونیستها میانهای ندارم. حالا در برابر ژاپنیها ممکنه باهشون همکاری کنیم، اما در کنار دیوار برلین، مشکلات زیادی با هم داریم.
برای من این جا نوشتن که تو مکنامارای عزیز، اسمت را عوض کردی و گذاشتی بنیامین نتانیاهو. کار خوبی کردی! ژاپنیها نباید اسم اصلیت رو بدونن.
میدونم که خود تو با کاربرد بمب اتمی موافقی… یکی از فرماندهانت هم ظاهرا این پیشنهاد را مطرح کرده… این جا در کاخ سفید موافق نیستن، چون ممکنه به محیط زیست آسیب برسونه و تو میدونی که ما در شرق دور، باید حواسمون به خیلی چیزها جمع باشه، خصوصا ماهیها..!
تازگیها چینیها هم با ما بد شدن. خواستم برای مائو خوراک مرغابی بفرستم، به من گفتند که کسینجر مرده… باورت میشه نتانی عزیز! اون مرد دوست نداشتنی مرده… خیلی گریه کردم. با این که میکروفون گذاشت زیر تخت من و خواست صداهای خاک بر سری من و همسرم را ضبط کنه، اما من باز هم براش گریه کردم.
فعلا خوراک مرغابی را ولش کن و با ژاپنیها در کازه استریپ بجنگ. پول خواستی هست. من خودم پیشنهاد کردم که چهارصد میلیارد دلار برات بفرستن… یکی این جا رو کاغذ برام نوشته «چیز خل»! قاعدتا باید حرف بدی باشه. باید کار بریجنسکی باشه… از این شوخیها با هم داشتیم.
فعلا ۱۴ میلیارد دلار برات میفرستیم، تا ببینیم بعدا چی میشه.
حالا برام نوشتن که بریجنسکی هم مرده! وای خدا چرا همه دارن میمیرن؟ حتما کار کمونیستهاست. پس کی برام نوشته «چیز خل»؟ باید ببینم کی با من حساب شوخی داره.
این روزها حواسم کمی پرت شده. اصلا یادم رفت در جلسۀ واترگیت شرکت کنم. باورت میشه نتانی جون… دیروز خیال میکردم با مک آرتی قرار جلسه دارم. چطور یادم رفت که برکنار شده و بعد هم یادم اومد که مک آرتی مال حزب جمهوریخواهه و ما باهاش کلی مشکل داشتیم.
مکنمارای عزیز… اوه اوه اوه… ببخشین یادم رفت که اسم جدیدت را بگم؛ نتانیاهوی عزیز، حواست باشه که ژاپنیها با کامیکازههای خودشون به شما حمله نکنن. من خیلی ناراحت شدم که شما ظاهرا تلفات سنگینی دادین. نمیدونم گفتن بیست هزار نفر که پنج هزارنفرشون بچه بودن. بهم گفتن که بچهها را خوردن… خیلی عجیبه؟ مگه ژاپنیها بچه میخورن؟ اصلا با اون چوبهای غذاخوری عجیبشون چطوری بچه را نگه میدارن.
یه شب با جیل رفتیم رستورانشون؛ دو تا چوب دستم دادن تا باهاش برنج بخورم. به جیل گفتم که اینها ژاپنیهای هوادار ما هستن، بهم گفت: “آره آره! حالا غذاتو بخور حرف نزن!” آخه چطوری با چوب سوپ بخورم؟ به من یک جور قاشق چوبی دادن، خخخخخخ! کلی سوپ ریختم رو پیشبندم.
راستی! یه سئوالی ذهنم را گرفتار کرده… ایران همون طرفهای چین و ژاپنه، آیا جزیره است؟ یعنی به این جزیرهای که تو مکنمارا، اوخ اوخ، نتانی عزیز، داری توش میجنگی نزدیکه؟ چرا کلی کشتی نمیفرستی راهشون رو ببندن تا به کازه استریپ کمک نکنن. خوب فکر کن! اگه کلی کشتی سر راهشون باشه، دیگه نمیتونن به کازه استریپیها کامی کازه بدن.
فک کنم ایرانیها هم باید ژاپنی باشن، یا حداقل چینی، یا این که از طرف استالین فرستاده شدن. راهشون رو ببند. با همین ۱۴ میلیاردی که دارم برات میفرستم کلی کشتی میتونی بخری. حواست باشه روسی بهت نندازن.
خیلی مواظب اورشلیم باش! اون جا خیلی خیلی مقدسه. نباید دست ژاپنیها یا چینیها بیفته. شنیدم کلی یهودی اون جا هست. یه زنی هم بود اسمش گلدا مایر بود. یادم نیست، اما فک میکنم یهودی بود. همهاش سیگار میکشید. این جا برام نوشتن ژاپنیها یا چینیها میخوان یهودی سوزی راه بندازن. قطعا آلمانها دیگه نمیخوان، چون هیتلر مرده… اینو دیگه یادمه.
راستی نتانی… مکنمارا نه… آره نتانی جون، چرا اون جا میخوان یهودیها را بسوزونن؟ بعدش اونها را میخورن؟ یعنی کباب یهودی خوشمزه است؟ فکر نمیکنم. ببین به کسی نگو که من این سئوال را ازت پرسیدم. دورۀ بعد میخوام برم انتخابات سنا شرکت کنم، دیگه بهم پول نمیدن. میگن جو دنبال استیک یهودی میگشته. این جمهوریخواهها خیلی ناقلان.
من دموکرات بودم؟
آره دموکراتم! خوبه این این یادم مونده… واتر گیت..! میکروفون..! درست یادمه..! آره دموکرات هستم. واقعا نامردی بود..!
راستی!
من در خبر شنیدم که کازه استریپ، یه ربطی هم به اسرائیل داره… آخه اسرائیل کجا، دریای ژاپن کجا..؟ این جا برام نوشتن که قرصهام رو نخوردم. آره باید مواظب سلامتیم باشم.
به آیزنهاور سلام برسون!
بهش بگو یادش به خیر قدیما..!
قدیما چه کار کردیم؟ بهش بگو خودش یادش میآد. اگه برات تعریف کرد، برای من نامه بنویس و به من هم بگو… راستش یادم نمیآد دقیقا چه کار کردیم. باید یه کاری کرده باشیم، همون قدیما..!
نتانی عزیز! تو همیشه برام مکنامارای کبیر باقی میمونی. مواظب خودت باش!
راستی جنگ ویتنام شروع شده یا نشده؟
این جا برام نوشتن هنوز شروع نشده… خب هر وقت شروع شد دربارهاش با هم حرف میزنیم.
فعلا خدا نگهدار..! مواظب کامیکازهها باش، تا ناکارت نکردن… خخخخخخ…! به دوایت بگو؛ قدیما! قدیما..!