درگذشتۀ سبک زیبایی بود که برای بررسی مواضع واقعیِ شخصیتها و سیاستمداران کشورها به نقل از آنان نامهای مینوشتند و به جای مواضعِ اتوکشیدۀ آنها منتشر میکردند. گاهی مردم عادی باور میکردند که فلان سیاستمدار، چنین نامهای نوشته است و علت اصلی این باور عموم آن بود که مفاد نامه، به مواضع شناخته شدۀ او بیشتر از سخنان شیک و فریبندهاش شباهت داشت.
گاهی هم نویسنده آماتور بود و به شدت تحت تاثیر تصور خودش از دیگران و محصولات بیربط و ضعیفی را میآفرید. نامۀ چالی چاپلین به دخترش، نمونۀ بارز این گونه آثار است که در اصل، در تهران و به دست یک ایرانی مسلمان نوشته شده بود و سبب شد خیلیها خیال کنند که چالیچاپلین مسلمان شده است.
من تا به حال ندیدهام که کسی این سبک را وارد طنز کرده باشد و اگر کسی باشد تعجبی نمیکنم، چون این سبک، زمینۀ بسیار مناسبی برای طنز دارد.
در این هفته، بیایید با هم تصور کنیم که اگرویروس کرونا بخواهد برای ما انسانهای کرۀ زمین، نامه بنویسد، چه خواهد نوشت؟
شمارۀ شانزدهم مجلۀ فکاهی ملانصرالدین | سال دوم، شمارۀ چهارم
ای برادر عزیزم! مدتی است که باز هم به سویت برگشتهام و از دیدار تو محظوظم. تصور این که تو برای من دوباره اهمیت قائل شدی، مرا شادمان میکند. یادت میآید، قبلا حتی مرا قابل نمیدانستی که خدمت دکتر برسی؟ این اواخر تازه پست و کامنت میگذاشتی و مینوشتی برای مبارزه با ویروس سرماخوردی لازم نیست دکتر بروید. یک مشت علف بخورید و یه مشت دیگر دم کنید، خوب میشوید.
آره..!؟ حالا علف بدم خدمتتون!؟
ببین! ریدی به خودت، نه!؟ باید هم برینی… رفتم کلی خرج خودم کردم. سالیان سال… سالهای آزگار! در عربستانی که میری طواف میکنی، شاش شتر خوردم. بماند که بعضیهاتون هنوز میخورین و کلی هم ثواب میبرین. اما مزهاش افتضاحه! عی..! مو به تنم راست شد. چطوری این نجاست را میخورین؟ تف تو روحتون!
بعدش! سراغی ازم داری که کجا رفتم برادر؟
رفتم سراغ هزار چیز نکبت و عن و گه دیگه… دو تاش را شما هم فهمیدن. خفاش… مورچهخوار… خیلی بد مزهاند. اما راستش از اون شاش شتری که شما شر و شر میخورین و میگین الحمدلله، خیلی بدتر نیست.
خیلی تلاش کردم و خودم را به هر نکبتی که فکر کنی، مالیدم، اما حالا دارم کمکم خودم را به تو نزدیک میکنم. البته صبر کن! دو نکته را از نظرت دور نکن. در این دو مورد اصلا به تو نمیرسم. رکوردش میمونه واسه خودت. اولش نوعکشیه! نه آقا من عمرم فک و فامیل و هم نوع و هم جنس که چه عرض کنم، اصلا در وادی باکتری و و یروس به کسی ضربه هم نمیزنم. بتونم کمک کنم، شکر خدا! نتونم، اذیت هم نمیکنم. درست برعکس تو که تا حالا، بیشتر از هر نوع دیگهای، جز اونهایی که میخوری، همنوع کشتی! تف تو ذاتت..!
دوم این که… فکر نکنم بتونم رکورد تو را در نسل کشی بزنم. بلاخره، داداش بزرگۀ منی، تجربهات بیشتره! رحمت کمتره!
اما خودمونیما..! از من دیگه مثل سگ میترسی. اینو که میگم قند تو دلم آب میشه. ماسک میزنی… فرت و فرت دستاتو میشوری. تا یکی مبتلا به من شده، قرنطیهاش میکنی. بقیه ازش میترسن. در میرن… آی حال میده!
دانشمندات را هم کرده تو سوراخ، هی زور میزنن تا واکسن منو پیدا کنن. آخرش هم پیدا میکنی. متاسفانه، ویروس خائن هم پیدا میشه. مگه میشه، کسی با توی انسان، رابطه برقرار کنه، لاشی بار نیاد؟
سگ وحشی دیدی؟ مگه کسی جرات داره بهش نزدیک بشه؟ تیکه تیکهاش میکنه. اما تو یک کاری کردی همین سگ، خودش را برات لوس میکنه. خودشو میماله به پات. وق وق میکنه. ای خاک بر سرش… سگ بدبخت، واسه یه لقمه غذا… ای خاک بر سرش!
تو دیگه منو جدی میگیری. دیگه ویروس سرماخوردگیِ نازنازی نیستم که پری جون بگیره، بعد با کلی ناز و افاده، استوری بزاره تو اینستاگرام و بنویسه: بچهها من سرماخوردم. بوس بوس، خیلی دوستون دارم. ای گور پدرتون که منو تا این اندازه آورده بودین پایین..! حالا آبجی، استوری بزار بگو من کرونا گرفتم، بوس بوس..! چرا نمیذاری؟ حالا اسم منو میشنوی، بچهات سقط میشه، نه! حالا دیگه آرزو میکنی سرطان بگیری، اما به من مبتلا نشی.
برات نوشتم دادش جون، آبجی جون! میدونی چرا؟ واسه این که از یک قماشیم. خوشمون میاد بکشیم. من هم مثل تو دارم از دم تیغ میگذرونم. اما از توی لاشی خیلی بهترم! راس و حسینی، دارم میکشم و میگم های حال اومدم. نه فلسفهای نه دینی! نه ایدئولوژی توجیهگری و نه شعاری! میگم دوست دارم بکشم. خلاص!
عشقم اینه که دویست تا دویست تا، دو هزار تا دو هزارتا بکشم. عینهو خودت! میری پشت دیوار قایم میشی، ریموت را میزنی تا گوشتهای مردمو که روی هوا رشته رشته میشه، ببینی. بعد عر میزنی الله اکبر..! یا بودا..! یا مسیح..! عمرا مثل من بتونی بگی: داداش دوست دارم بکشم. حال میده بهم. یه ژنِ به ارث رسیده از اجدادمه…
من میکشم چون طبیعت من همینه! این صفتها هم اصلا تازه نیست. اجدادم با همین ژنوم میافتادن به جون دایناسورها، حالا هم من اومدم افتادم به جون توی دایناسور دو پا..! خخخخخ..!
اون طفلکها هیکلشون گنده بود. حساب نمیکردن که زیر پاشون چی و کی له میشه. توی دونگ هم همینه کارت..! سوار طیاره میشی، بمب میریزی، نمیگی اون زیر چند تا را داری له و لورده میکنه؟ موشک میفرستی هوا میندازی طرف خونۀ هم نوع خودت، نمیگی، قراره این موشک تا چند ثانیۀ دیگه چند تا خونودۀ خوشبخت را برای همیشه بدبخت کنه.
حالا هم، من تو رو بدبخت میکنم. عینهو خودت..! داری دوا درمون منو پیدا میکنی و پیدا میکنی. من باز میرم قایم میشم. قبلنا اسم نداشتم. همین جوری مرض بودم. اما خوبی کار کردن با تو اینه که برام شناسنومه درست میکنی. یه بار میشم سارس، یه بار میشم مرس، کلی هم اسم سخت دارم که خیلی باهاش حال نمیکنم. اما از این یکی اسم آخریه خیلی خوشم میاد. معنیش میشه تاج! یعنی شدم تاج سرت… شاید هم میخوای خرم کنی.
داری دوای منو پیدا میکنی. اما بچرخ تا بچرخیم. باز میرم قایم میشم، چند سال بعدش، یه جور دیگه میشم و بر میگردم. دیر و زود داره، دادشی، اما سوخت و سوز نداره.
فعلا عزت زیاد..!