هر ماه با دکتر الاغ خرنژاد | گفتگو با کارشناس سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و کلی چیزای دیگه

مجری‌زاده: سلام جناب دکتر الاغِ خرزاده! از این هفته ما قصد داریم، دربارۀ مشکلات مملکت با شما گفتگو کنیم تا شاید راه‌کارهای شما، به سودِ اقتصاد و سیاست این مملکت بخوره!

  •  خواهش می‌کنم! خوش حالم که پس از عمری که به ما خرزادگان توهین می‌کردین و خودتون کارهایی که عمرا خری مرتکب می‌شد، اما وقتی خودتون مرتکب می‌شدین، بهش می‌گفتین “خر بازی”؛ حالا سرتون به سنگ خورده و می‌خواین که از ما رهنمود بگیرین. بفرمایین، در خدمتم!

مجری‌زاده: جناب دکتر خر! به نظر شما بزگترین مشکل ما آدم‌ها چیه؟

  •  آدم‌بازی در می‌یارین!

مجری‌زاده: آدم‌بازی دیگه چیه؟

  • هان! آدم‌بازی معادل همون خربازیه که خودتون می‌گین! بین ما خرها، آدم‌بازی، یعنی تحمل نداشتن. یعنی همه کاری را بی‌فکر انجام دادن، بدون اون که به عاقبتش فکر کنین…

مجری‌زاده: می‌شه مثال بزنین!

  • مثال بزنم؟ همه زندگیتون همین جوریه! چیزهایی را می‌کنین تو حلقتون که اصلا غذا نیست. یه مشت چربی را به شکل ورقه درمیارین، بعد می‌کشین رو یک لایۀ ضخیم خمیر و بعد چند تا آت و اشغال می‌ریزن روش و بعد بهش می‌گین پیتزا! گوشت حیوون‌های بدبخت رو که میلیون‌ها ساله می‌خورین. جهنم! بعد یک لایه چیز مثل سیمان می‌کشین روش و می‌زاین با روغن سوخته بپزه و سفت بشه، بعد بهش می‌گین فست فود و غیره! بعد می‌رین دکتر می‌گین: دکتر نمی‌دونم چمه! اون هم یه مشت چیز میز شیمیایی می‌ریه تو حلقتون که خودش مایه دردسر و بدبختیه!

مجری‌زاده: پس یعنی غذامون اشکال داره…

  • همه چیزتون اشکال داره! همش عادت دارین چیز میز بخرین… چیز میزای به دردنخور! بعد وسط ماه می‌رسه می‌گین نداریم و بی‌چاره‌ایم. بعد برای تامین این همه ریخت و پاش، تن به هر ذلتی می‌دین تا پولش جور بشه…خیال کردین ما خرها، چرا علف می‌خوریم؟ چون اولا غذای واقعیِ خودمونه… بدنمون همین غذا را از ما می‌خواد… دوم این که می‌دونیم همیشه هست. تو طویله نباشه، لب جوب هست. اما شما اولا غذای خودتون رو نمی‌خورین، هیچ، تازه کلی هم پولش رو می‌دین، اون هم هیچ! بعدش هی می‌رین فروشگاه، خرت و پرت می‌خرین… هی می‌خرین و انبار می‌کنین، آخر سال هم می‌گین این‌ها یه مشت آت و آشغاله، می‌ریزین بیرون! بعد هم می‌گین وضعمون خرابه… پول نداریم..!

مجری‌زاده: خوب ما را زیر نظر گرفتین! ما را باش! خیال می‌کردیم سرتون پایینه و نشخوار می‌کنین…

  • البته! چون ساکتیم و بیشتر نگاه می‌کنیم و فکر می‌کنیم. به حرف زدن خودتون نگاه کردین؟ یارو هنوز حرف نزده… هنوز نفهمیدین چی می‌خواد بگه! می‌پرین تو حرفش و از اون بدتر سعی می‌کنین حرف‌هاش رو همون طور که دوست دارین تفسیر کنین، از سر و تهش بزنین و به احمقانه‌ترین شکل ممکن تعبیرش کنین. خیلی وقت‌ها هم با هم دست به یقه می‌شین یا از دست هم ناراحت می‌شین! اگه می‌خواین با هم حرف نزنین، خب نزنین… مگه عمرتون رو از سر راه آوردین که این همه با زر زر کردن، تلفش می‌کنین؟

مجری‌زاده: جناب دکتر، فکر می‌کنین که الان در این شرایط تحریم باید چه کار کنیم؟

  • آدم‌بازی‌های هاتون را بذارین کنار! به همین سادگی! مگه معدۀ شما چقدر گنجایش داره؟ شما اگه اندازۀ معدۀ خودتون غذا بخرین، آیا دچار کمبود و بحران می‌شین؟ به خدا، نه! ای کاش این همه غذا که هول می‌زنین و تلنبار می‌کنین، به دردتون می‌خورد. اغلبش می‌ره سطل زباله! خرید‌های الکی و بی‌خودتون رو کنار بذارین. شرایطتتون سخته؟ من که جز هول زدن، شرایط سختی نمی‌بینم. کافیه، آدم بازی نکنین! کافیه، مثل ما خرها، به حقوق هم دیگه احترام بذارین. دیدین تا حالا ما علف از حلق اون یکی برادر خرمون بیرون بکشیم، یا علفش را له کنیم یا بریم پشت سرش صفحه بذاریم تا از علف خوردن بیفته؟ اون سهم خودش را می‌خوره من هم سهم خودم را می‌خورم. اندازۀ یک یا چند روزتون بخرین و بخورین، شکر خدا را هم بکنین. لازم شد به هم نوع خودتون هم کمک کنین. مشکلتون حل می‌شه! زکی! من هم چقدر آدمم! خیال کردم با این حرف‌ها می‌شه زندگی شما را عوض کرد..!

مجری‌زاده: والله جناب دکتر الاغ خرزاد! من یکی که از آدم بودنم شرمنده‌ام. امیدورم برای ماه‌های آینده هم به ما افتخار بدین..!

  • عزت زیاد!

شاید این را هم بپسندید